چه ساده حرفايش باورت ميشود
ملكه ي قلبت ميشود
چشمانش دنيايت ميشود
دستانش گرمابخش وجودت ميشود
آغوشش پناهگاهت ميشود
جايي كه فكر ميكني مانند حريم قلبش تنها جايگاه تو بوده
لبانش تنها ذكر عشق تورا ميگويد
چشمانش هرجا و همه جا تنها دنبال تو ميگردد
چه ابلهانه همه چيز را مانند قصه ها كردي
چه ابلهانه حس كردي افسانه اي واقعيت گرفته در ميانتان
چه عاشقانه دستانش را بوسه ميزدي
چه معصومانه سعي ميكردي با چشمانت حس زيباي عشقت را انتقال دهي
چه ساده و بي هيچ قيمتي خودت را به آن عرضه كردي؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
چه ساده كليد قلبت را به آن هديه كردي
چه احمفانه از او حلقه ميخواستي
چه احمقانه از او براي همه گفتي و به نداشته هايي كه در خيالت داشتي ميباليدي
چه عاشقانه همه را پس زدي و تنها به او انديشيدي
چه صادقانه خواستي مال او باشي
چه بي رحم كسي را جايت نگاشت
چه بي ترس از دست دادنت كنارش قدم زد دستانش را كه تنا مال تو بود در ميان دستهاي ديگري فشرد
چقدر خرد شدي؟؟؟؟؟؟؟؟دلم برايت ميسوزد
گناه داشتي .قلبت توان اين شكست را دارد؟
جسمت سنگيني اين درد را تحمل ميكند؟
چه بي شرم دلت برايش تنگ شده
بمير ولي دلتنگ نشو
براي هيچ كس هيچ كس هيچ كس
نظرات شما عزیزان:
|